ما عالمان علوم انسانی غیرآکادمیک هم داریم
"این سخن در باب علوم انسانی و خصوصاً در باب فلسفه و الهیات است."
من برای درک بیشتر از مدرک ارزش قائلم. نظام آموزشی در ایران بسیار آشفته است. این نظام شدیداً مدرک گراست. شاید معدوداً فضاهای آموزشیای که ارزش اوّل را به خود علم بدهند. علم برای خود علم چندان محل توجه نیست. علم بیشتر جنبه ی تجاری و اقتصادی پیدا کرده است. در این فضاها دیگر همه تحصیلات عالیه دارند و همه دارای مدرکند. کاملاً این مسئله مطرح است که علم در حال فرسایش است.
به نظر من خصوصاً در باب علوم انسانی وضع باید تغییر کند. فیلسوفان یا الهیدانان صرفاً از دل دانشگاه برنمیخیزد. من نمیگویم که کسب مدارج آکادمیک مذموم است. من معتقدم که لزوماً عالمان علوم انسانی آکادمیک نیستند. خوب است برای دستهی دوم هم جایی باز کنیم. این نگاه که حتماً مقالات علمی-پژوهشی میباید از طریق یک استاد دکتر چاپ شوند، بداخلاقی علمی ست. و البته بدتر این است که ارزش علوم انسانی منحصر در مقالات علمی پژوهشی شود.
بنابراین، ما دو گونه یا دو دسته استاد یا متخصص در علوم انسانی داریم. استادان آکادمیک و استادان غیرآکادمیک. از میان دستهی اول میتوان از #علی_شریعتی #ابوالقاسم_فنایی #آرش_نراقی #سروش_دباغ و... نام برد. البته دستهی دوّم نیز اساتید سرشناسی دارد. #عبدالکریم_سروش #مصطفی_ملکیان #عبدالعلی_بازرگان و...
نتیجتاً اگر ما از ´خامان ره نرفته´ی این دو گروه بگذریم، ´پختگان ره یافته´ی ایشان مشخص میشوند. من برآنم که حوالهی همهی یافتههای علوم انسانی به دسته اوّل کاملاً نادرست است. دسته دوم نیز به نسبت سهم کلانی از کشف حقیقت دارند. اصولاً علوم انسانی در فضاهای دانشگاهی محبوس نمیشود و کاملا آزاد است. علوم انسانی علوم گشوده و بازیست. مگر میتوان ساحل دریا را با دیوار محاصره کرد و دریا را از دسترس خارج نمود.
حال کلام آخرم را با ذکر مثالی در این باب به پایان میبرم. بگذارید از همین نماد دریا استفاده کنم. به گمان من هر دو دستهی آورده در همین نماد دریا به خوبی قابل ردیابیاند. دسته اول همانند کسیست که آموزش تخصصی شنا دیده است. او انواع شناها را در دریا به نمایش میگذارد. او با آب و امواج اصولی برخورد میکند. اما دسته دوم همانند کسیست که اصلا فرزند دریاست. کلاس آموزشی نرفته است. چنین کسی با دریا بزرگ شده است. با امواج و شناگری خوی دیرینه دارد و... .
به قلم حسین پورفرج