جمع و تفریق، جدول ضرب و سیل
همه چیز به سرعت سیاسی میشود و عجیبتر اینکه آنها که در گرداب سیاست قرار میگیرند، سادهترین و بدیهیترین چیزها را اول به دست فراموشی میسپارند. عجیبتر جامعهای است که به سرعت باور میکند. بگذارید چند دقیقه وقت شما را برای روشن کردن دو نکته که فقط با کاربرد ساده جمع و تفریق، و جدول ضرب به دست میآید، بگیرم. سه گزاره این روزها از سوی سیاسیون، و برخی دیگر طرح میشود.
اول، اگر سد تنگ معشوره ساخته شده بود، سیلاب سال 98 به لرستان خسارت نمیزد.
دوم، اگر سد بختیاری ساخته شده بود، سیلاب به خوزستان خسارت بسیار کمتری میزد.
سوم، اگر طرح انتقال آب خوزستان به بهشتآباد اجرا شده بود، سیلاب کارون، با انتقال آب به اصفهان، سبب خسارات کمتری میشد.
شما را به این توجه میدهم که من در این متن هیچ (مطلقاً هیچ) نظر له یا علیه این پروژهها ندارم، و صرفاً میخواهم به وجهی خاص از وجوه استدلال موافقان این سه گزاره توجه دهم. تصمیمگیری تخصصی درباره ساخت دو سد معشوره و بختیاری، و پروژه انتقال آب سرشاخههای کارون از طریق طرح بهشتآباد به اصفهان، یزد و کرمان، به کلی بیرون از دایره این نوشتار است.
سد بختیاری در هشتم فروردین 1392 کلنگزنی شد (مطالعات آن از سال 1375 آغاز شده بود) و در همان روز رئیس هیئت مدیره شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران اعلام کرد، سد با هزینه 1700 میلیارد تومان که با هزینههای جانبی به 3500 میلیارد تومان میرسد، ظرف 112 ماه ساخته میشود (https://www.mehrnews.com/news/2023381). این بدان معناست که نه سال و چهار ماه برای ساخت سد وقت لازم بوده است و به شرط تأمین منابع 3500 میلیارد تومانی (بدون لحاظ کردن تورم، شرایط عمومی اجرای پروژههای بزرگ در کشور که گاه تا دو سه برابر زمان برنامهریزیشده طول میکشند، شرایط تحریمها و ... اینکه در 23 مرداد 1396 هزینه ساخت آن 7 هزار میلیارد تومان و با فاینانس یک شرکت کرهای اعلام شد) باید در مرداد 1401 (سه سال و نیم بعد از سیلاب 1398) تکمیل میشده است.
کلنگ احداث سد تنگ معشوره در چهارم خرداد 1392 توسط محمود احمدینژاد به زمین زده شد (https://www.mehrnews.com/news/2265718). اگر از همه اما و اگرها درباره مجوزهای محیطزیستی، ارزش اقتصادی و اعتراضات به ساخت سد که بگذریم، مقرر بود سد ظرف مدت ده سال با برآورد اولیه هزینه 1200 میلیارد تومان (رقمی نزدیک به سد بختیاری) ساخته شود. اگر همه چیز خوب پیش میرفت، سد در سال 1402 (چهار سال و نیم بعد از سیلاب 1398) به پایان میرسید.
طرح انتقال آب بهشت آباد به فلات مرکزی ایران براساس مصوبه جلسه 248 کمیته تخصیص وزارت نیرو در 21 شهریور 1389 برای انتقال حجمی برابر 580 میلیون مترمکعب آب برای تامین نیاز شرب و صنعت سه استان اصفهان، کرمان و یزد مطرح شده و 4 سال بعد یعنی در سال 1393 در سیزدهمین جلسه شورای عالی آب نیز تصویب شده است. انتقال 580 میلیون متر مکعب آب در سال (به شرط تأیید فنی، محیطزیستی و اجتماعی، ارزش اقصتادی و تأمین هزینه و همه مناقشات موجود بر سر این پروژه) به معنای متوسط 18.39 مترمکعب در ثانیه است. سیلابهایی که خوزستان را در سال 1398 در بر گرفتند، در اوجشان در رودخانه کرخه به بیش از 8000 مترمکعب بر ثانیه رسیدند و حتی در روزهای اخیر که ورودی و خروجی سدها کاسته شدهاند به حدود 1400 مترمکعب در ثانیه رسیده است. حجم آب ورودی به سدهای خوزستان و سیلاب خوزستان چندین میلیارد مترمکعب است.
سؤال مهم این است: آیا سدهایی که قرار بود در بهترین حال در سالهای 1401 و 1402 ساخته شوند، و طرح انتقال آبی که قرار است در بهترین حالت 18.4 مترمکعب بر ثانیه آب منتقل کند، میتوانستند در سیلاب سال 1398 لرستان و خوزستان را از سیلاب نجات دهند؟
برخی میگویند «اگر چند میلیارد مترمکعب سیلاب جاریشده بر دشتهای خوزستان با طرحهای انتقال به فلات مرکزی منتقل میشد، چه آبادانیها که خلق نمیشد.» آیا کسی پرسیده است انتقال چند میلیارد مترمکعب آب در بازه زمانی چند روزه یا چند ده روزه سیلاب (و نه کل سال) چه سازهها و تجهیزاتی با چه ملاحظات اقتصادی نیاز دارد.
این گونه سخنان بخشی از همان پوپوسیل (پوپولیسم سیلاب) یا ماهیگیری سیاسی از دل سیلاب است.
(محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
https://t.me/fazeli_mohammad