مولانا و امر متعالی ۰

مولانا و امر متعالی

حسین پورفرج: #مولانا عارف مشهور ایرانی حقیقتاً درک عمیقی از امر متعالی داشت. در نظر او امر متعالی آن‌قدر که شفاف و عیان است، از دیده دور ‌مانده است؛ درست همانند آن شیشه‌ای که از شفافیت برق می‌زند امّا آدم بی‌حواس آن را نمی‌بیند. آنقدر نمی‌بیند تا با آن برخورد کند و جایی از بدن‌اش زخمی شود. 

مولانا؛ زن‌ستیزی دوست‌نداشتنی ۰

مولانا؛ زن‌ستیزی دوست‌نداشتنی

حسین پورفرج: نگاه به زن همواره در تاریخ نگاه ناصوابی بوده ‌است. شاید از میان فیلسوفان و متکلمانِ غربی،‌ و حتّی فلاسفه و عرفای شرقی، به تعداد انگشتان دو دست هم اندیشمندِ تراز اول یافت نشود که زن را __ به عنوان نه کالا و نه موجود ضعیف،__ بلکه به عنوان یک وجودِ کلیدی و بزرگمنش بپذیرد و او را از دور خارج ننماید. نگاه به بیانات و اعتقادات بسیاری از این بزرگ‌متفکران گویایِ  نحو‌ۀ باور آنها به این جنسِ بدترسیم‌شدۀ تاریخ ‌است و می‌تواند تصدیق‌گر این بیان شیوای لوس ایریگاری(Luce Irigaray) جامعه‌شناس شهیر فمنیست باشد، که: گفتمان برتر در طول تاریخ گفتمان مردانگی و فاعلانه ‌است و  گفتمان ابتر همانا گفتمانه زنانگی و مفعولانه.  مع‌الوصف، خوب است در اینجا به پاره‌ای از این بدقولی‌های تعجب‌آور اشاره کنیم و بی‌علت حرف نپراکنیم. به این گفته‌ها بنگرید:

گزارشی از همایش «مهر مولانا»/ با سخنرانی مصطفی ملکیان، نصرالله پورجوادی و عطا انزلی ۰

گزارشی از همایش «مهر مولانا»/ با سخنرانی مصطفی ملکیان، نصرالله پورجوادی و عطا انزلی

محسن آزموده-عاطفه شمس: به نظر می‌رسد با وجود شهرت مولانا جلال‌‌الدین محمد بلخی در ایران و صد البته در جهان، انسان امروزین و به ویژه فرد ایرانی هنوز تکلیف خودش را با او روشن نکرده است. از سویی برخی مولوی و چهره برجسته معاصرش شمس تبریزی را با نسبت‌های ناروا تخطئه می‌کنند، مثل اظهارنظرهای تندی که در روزهای اخیر به نقل از یکی از چهره‌های سنتی در رسانه‌ها منتشر شد.از سوی دیگر هم شاهد اظهارنظرهای متعصبانه و «ناسیونالیستی افراطی» نسبت به مولانا هستیم که به جنجال ایرانی بودن یا ایرانی نبودن او دامن می‌زنند یا مثل هر نگاه افراطی دیگری او را از هر گونه نقد و انتقادی مبرا می‌دانند.

شبی در کنار آفتاب، شرح غزلی از مولانا/عبدالکریم سروش ۰

شبی در کنار آفتاب، شرح غزلی از مولانا/عبدالکریم سروش

عبدالکریم سروش: با سلام به دوستان و هموطنان عزیز. اجازه دهید این نوبت بدون مقدمه به سراغ غزل مولانا برویم که شیرین سخن تر از همه ی ماست وکلام را با حلاوت گفتار او آغاز کنیم و از او بشنویم که برای ما چه گفتنی ها دارد گرچه هر چه هم بشنویم سخن او تمام شدنی نیست واو متصل به دریا و معدنی بود که هیچ گاه پایان نمی پذیرفت . بر خلاف غزلی که دیشب درباره اش بحث کردیم که گفتم بسیار شخصی و پرسونال بود و مولانا از احوال خود سخن می گفت و از تجربه های اشراقی خویشتن و از نسبتی که با آن مهمان جلیل القدر خود داشته و در جان او نشسته بود و آنگاه عزم رفتن کرده بود و مولانا در خطاب به او می گفت که :