چرا وضع بدتر شده است؟ ۰

چرا وضع بدتر شده است؟

محسن آزموده: در نشست اخیر موسسه سروش مولانا با عنوان زمین از دریچه آسمان در پاسخ به مشکلاتی که به طور روز افزون گریبانگیر جامعه بشری شده، از سوی دو تن از استادان نام‌‌آشنای عرفان و حقوق و فلسفه اخلاق راه‌حل‌های تامل‌برانگیزی ارایه شد: محمد علی موحد علت ناکارآمدی تاریخی مباحثی که در طول قرون از جانب فیلسوفان و اندیشمندان ارایه شده را اصالت دادن به عقل خواند و تاکید کرد که به خصوص در عصر جدید، تاکید بیش از اندازه بر حق به جای تکلیف در کنار مباحث انتزاعی مشکل ساز بوده است، مصطفی ملکیان نیز با تاکید بر مباحث پیشینش مبنی بر اصالت فرهنگ و فردگرایی، اصلاح جامعه به طریقی که روشنفکران و مصلحان اجتماعی بر آن تاکید می‌کنند را اگر نه مردود، دست کم ناکارآمد خواند و بر بازگشت به درون تاکید کرد. بدون اینکه بخواهیم موضعی در قبال این رویگردانی از عقل و بازگشت به عاطفه از سویی و عزل نظر از جامعه و سیاست و دعوت به درون و فرهنگ اتخاذ کنیم، می‌توانیم بپرسیم که چه شرایط تاریخی‌ای بر ما حاکم شده که رواقی‌گری و معنویت‌گرایی اینچنین مورد اقبال واقع شده است؟ چرا از عقل جمعی ناامید شده‌ایم و به عاطفه فردی دعوت می‌کنیم؟ با هم گزارشی از گفتارهای این دو را می‌خوانیم.(گزارش سخنرانی مصطفی ملکیان را در این لینک مطالعه کنید.)

آشتی پذیری/ ناپذیری معنویت با عقلانیت ۰

آشتی پذیری/ ناپذیری معنویت با عقلانیت

مصطفی ملکیان: از سال 1379 به بعد پروژه روشنفکری دینی را ‏رها کردم. بزرگ ترین نقدم به روشنفکری دینی ‏این بود که روشنفکری قوامش به عقلانیت است و ‏دینی بودن قوامش به تعبد است و عقلانیت با تعبد ‏سازگار نیست. نوعی پارادوکسیکالیته در مفهوم ‏روشنفکری دینی را ادعا کردم چون می دیدم. لب ‏سخن این است که اگر بخواهیم روشنفکر باشیم باید ‏پاس عقلانیت را بداریم. از زمانی که روشنفکری ‏در آلمان ظهور کرد و هم در سنت روشنفکری ‏فرانسوی و روسی و انگلیسی که سنتهای بزرگ ‏روشنفکری اند وجه اشتراکشان این است که ‏روشنفکر باید پاسدار عقلانیت بشری باشد.