عبدالکریم سروش: تغییر دین پدیدهی جالبی نیست...
دین عوض کردن ، پدیده جالبی نیست . آدمی بهتر است در همان دیانتی که به او عرضه می شود بماند و از همانجا یک راهی به خدا به معنویت بجوید . این سالمتر و مقبولتر است .
من این را در حکم یک امر محال می دانم که ما به یک نفر در ابتدای جوانی فرضا وقتی او بیست ساله است تکلیف یا توصیه کنیم که برو همه ادیان عالم را بررسی کن ، مطالعه کن و بعد ببین کدامیک را می توانی انتخاب کنی . عمر یک نفر که هیچ ، عمر صدها نفر هم قد نمی دهد . و وقتی که عمر آدمی تمام شد حال یا انتخاب نکرده یا انتهای عمر اوست . آن دو روز به چه درد او می خورد . این کار نشدنی است . هیچ کس هم این کار را نکرده است و نمی کند . درست است ؟ یعنی من بعید می دانم کسی از این کارها را کرده باشد . مگر پاره ای از دین شناسان که آنها هم به دلیل حرفه ای این کار را می کنند . نه به این خاطر که هدایت بطلبند و ببینند در کدام دین ، حقانیت را پیدا می کنند . ...
حرف من این است که اگر قرار است آدمی به یک سنت دینی اعتقاد بورزد و از معنویتی بهره مند بشود و حظی ببرد ، در همان فضایی که به دنیا آمده است همان فضا برای او خوب است . دین عوض کردن اساسا پدیده جالبی نیست . اولا ) یک چلنج شدید روحی و فکری است . ثانیا ) اینطور که روانشناس ها به ما می گویند اثرات خوبی در روان آدمیان باقی نمی گذارد . مثل این است که شما تمام وجودتان را جراحی کنید . مغز ، قلب ، کلیه ها ... آدم یک جور دیگری می شود . و آن یک جور دیگر هم خیلی وقتها با خودش ناسازگار است .
لذا برای اینکه تعادل آدمی حفظ شود بهتر است در حوزه ای که او بدنیا آمده است و آن دیانتی که به او عرضه می شود در همان بماند و از همانجا یک راهی به خدا به معنویت بجوید . این سالمتر و مقبولتر است . البته اگر خود او تشخیص داد در طول راه فی المثل اگر به یک طرف دیگر میل کند ، در آنجا چیز بهتری گیر می آورد بسیار خوب . اما این توصیه ای نیست که ما به عامه مردم کنیم و بگوییم همه شما از این در درآیید و این شیوه را در پیش بگیرید . به احتمال قوی نشدنی است و کسی هم پی آن را نخواهد گرفت .
شما پیش هر دینی بروید می گویید من بهترم . الآن پیش مسیحی ها بروید . اصلا این ها به شما می گویند انسان جز از طریق عیسی، سعادت و نجات پیدا نخواهد کرد . حالا این اواخر که کمی تخفیف داده اند می گویند دیگران هم اگر نجاتی پیدا کنند ، ندانسته عیسی دستشان را می گیرد . خود آنها نمی دانند اما او دست آنها را می گیرد . پیش شیعیان که بیایید که ماشاءالله می گویند سنی ها هم در جهنمند ! فقط ما گُل سرسبد عالَم و تاریخ هستیم و فقط ما در بهشتیم ! اهل سنت هم البته همین را می گویند . ما را قبول ندارند ... یهودی ها هم همین را می گویند . دوازده سیزده میلیونند و می گویند فقط ما در بهشت هستیم ! یعنی اگر شما بخواهید به ادعاهای درون دینی نظر کنید می بینید همه خودشان را عالی و بندگان مقرب خدا می دانند !
هیچ پیامبری هم پلورالیست نبوده است . هر پیامبری به خودش دعوت می کرده و دین خودش را در صدر می نشانده است . اصلا آمده که یک دین تازه ای بیاورد . نه اینکه بگوید ما یک چیزی می گوییم شما هم بروید به هر دینی که دلتان خواست عمل کنید .
حال که بنده و شما نشسته ایم و صحنه ای در مقابل ما هست و در این صحنه ، پیامبران متعددی وجود دارند و ادیان متعدد و راه های متعددی به سوی خداوند هست – تصور بنده این است و بیش از این هم ادعا نمی کنم – به آنچه داریم می توانیم قانع باشیم و راهی از درون همان بسوی خدا بجوییم و چندان هم اِصرار نداشته باشیم که دیگران هم حتما بیایند و با ما همراه شوند ، با ما هم عقیده شوند . آنچه را که دارند لزوما رها کنند و به طریقه و دیانت دیگری دل بسپارند . می توانند راه خودشان را ادامه دهند .
" کلُّ حزبٍ بَما لَدَیهِمْ فَرِحُونَ " همه به آنچه دارند فرحناک و خشنودند . راضیند . و بقول مولانا " هر کس از پندار خود مسرور به " هرکس به پنداری که دارد مسرور است . این پندار برای اینکه خوب باشد دو سه خاصیت باید داشته باشد : اول اینکه به دیگران زیان نرساند . دوم اینکه به خود شخص آرامش و تعادل ببخشد . سوم اینکه یک مینیموم عقلانیتی هم همراه آن باشد . مادامی که اینچنین باشد به نظر من کافی است . شخص را می تواند به نجات برساند . مفهوم پلورالیسم نجات هم همین است .
فرق است بین اینکه ما از نجات صحبت کنیم و یا از حقانیت صحبت کنیم . آنچه من الآن درباره آن سخن می گویم بیشتر جنبه سعادت و نجات را دارد نه اینکه لزوما بر حقانیت یکی از ادیان پابفشاریم .