پاسخ کتبی مصطفی ملکیان به نامه دختر روستایی
...عزیز سلام
در این چند سطر تنها میتوانم بگویم که احساسات و عواطف منفی ای که نسبت به خویشان خود و حتی همه انسانها داری مبتنی بر یک پیش فرض نادرست است و آن اینکه گویی همه انسانها در کمال آزادی و اختیار و کاملا خودآگاهانه و خودخواسته به تو ظلم کرده اند و می کنند .
این پیش فرض برای آدمیان آزادی و آگاهی ای را در نظر می گیرد که هرگز ، در واقع ندارند .
آدمیان بسیار نا آگاه تر و نادان تر از آنند که من و تو تصور می کنیم .
من ، به نوبه خود هر ظلم و جفایی که از دیگران میبینم را مانند نیشی تلقی می کنم که عقربی که هیچ دشمنی خاصی با من ندارد به من میزند از این رو درست مثل مورد عقرب سعی می کنم که خودام را از معرض آزار و آسیبشان دور نگه دارم ؛ اما وقتی که به هر حال ، آزار و آسیب شان به من رسید آن را ناشی از نا آگاهی و نا آزادیشان تلقی می کنم و بدین طریق خودام را از احساسات و عواطف منفی مانند خشم ، کینه و نفرت نسبت بدانها دور میدانم .
وانگهی خشم کینه و نفرت من به آنها ضرری نمی زند فقط به خودم ضرر می رساند ، و مرا با این وضع روبه رو می کند که هم مورد آزار و آسیب دیگران قرار گرفته ام و هم مورد آزار و آسیب خودام !
آزار و آسیب دیگران بس نیست که آن را با آزار و آسیب خودام تکمیل کنم ؟!
... عزیز ،انسانها کمتر از حدّی که میپنداری از آگاهی و ازادی برخورداند . بر موجودات کم آگاه و کم آزاد باید رحم و شفقت ورزید ،نه این که نسبت به آنها خشمگین ، کینه توز و متنفر شد . آگاهی و آزادی بسیار اندک شان خود محرومیّت عظیمیست که دارند .
بهترینها را برای ات آرزو دارم . خوبی خوشی زندگی ات را با احساسات و عواطف منفی کاهش مده .
کوچکترین دوست تو
مصطفی ملکیان
16/8/95