نظر آرش نراقی در خصوص روشنفکری دینی و فرقۀ سروشیه
آرش نراقی: به نظرم بخش مهمی از اختلاف نظرهای گاه پرتنش اخیر در حلقه «نواندیشان دینی» (به معنای بسیار فراخ آن) بیش از آنکه ناشی از اختلافات شخصی یا توطئه اندیشی یا افترازنی باشد، ناشی از درد زایمان هویتهای تازه در این جریان است. به نظرم جریان «نواندیشی دینی» در سیر تکامل اش رفته رفته گرایشهای متفاوتی را در درون خود پرورانده است، و این گرایشها اکنون به مرحله ای از بلوغ نسبی رسیده اند که باید رفته رفته مرزها و تفاوتهای خود را وضوح بیشتر و بیان روشنتری ببخشند. این تنش ها به گمانم بازتابی از آن زایش هاست.
به نظر من در دل جویبار «نواندیشی دینی» در ایران در حال حاضر سه جریان مختلف موج می زند: (۱) جریان «اصلاح فکر دینی»، (۲) جریان «بازسازی دین»، و (۳) جریان «معنویت گرایی فرا-دینی». این سه جریان سه پروژه فکری کاملا متمایز در قلمرو فکر دینی ماست، و به نظرم تنش های اخیر تلاشی است برای روشنی بخشیدن به این تمایزها:
«جریان اصلاح فکر دینی» تلاشی برای تحوّل بخشیدن به دین اما در چارچوب منطق درونی خود آن دین است. یعنی در این جریان منطق تحوّل تنها و یکسره از منطق برون دینی تبعیت نمی کند، بلکه التزام به «هسته سخت» دین اصل راهنمای اساسی در جهت بخشیدن به این تحوّل است. به بیان دقیقتر، دین به منابع حجیت درون دینی التزام اصلی و اولی دارد، اما به موارد ناقض نقض ناشده بر دین هم حساس است، و می کوشد با توجه به منطق یا داده های درون دینی واکنش یا پاسخی مناسب به موارد ناقض نقض نا شده بر دین فراهم کند (و این پاسخ البته علی الاصول می تواند- در صورت ضرورت- تا مرز تحولات بنیادین در فکر دینی پیش برود.) به بیان ساده تر، در حلقه اصحاب این جریان، تلاش آن است که تا حدّ امکان با حفظ «هسته سخت» دین به اصلاح دین اقدام شود- هرچند که راه تحوّل در «هسته سخت» دین در صورت ضرورت بسته نیست. بنابراین، پروژه اصلاح فکر دینی نوعی محافظه کاری دینی است که راه را بر رادیکالیسم دینی نمی بندد. من در مقاله «سنت گرایی انتقادی» کوشیده ام که صورتبندی دقیقتری از تلاشهای فکری این گروه از نواندیشان مسلمان ایرانی به دست بدهم.
«جریان بازسازی دین» تلاشی است برای تحوّل بخشیدن به دین از طریق بازسازی «هسته سخت» آن. مدافعان این پروژه بی آنکه لزوماْ به منطق درونی دین بی اعتنا باشند، اصل راهنمای اصلی تحوّل دینی را در بیرون دین قرار می دهند (این اصل راهنما در غالب موارد همانا اقتضائات مدرنیت در تعابیر متفاوت آن است.) بنابراین، در اینجا فرد در مقام تحوّل بخشیدن به دین التزام اصلی و اولی به منطق درونی دین یا «هسته سخت» آن ندارد، و بلکه در غالب موارد می کوشد دین را از طریق تحوّل بخشیدن به «هسته سخت» آن بازسازی کند- حتّی در شرایطی که عناصر «هسته سخت» دین با هیچ مورد ناقض نقض ناشده ای روبرو نباشد. محصول این بازسازی می تواند یا (الف) آمیزه ای باشد از عناصر قدیم (برگرفته از هسته سخت و نرم دین مادر) و عناصری تازه (برگرفته از منابع دیگر جز دین مادر) که در آرایشی تازه در کنار هم می نشیند، یا (ب) می تواند محصولی (از حیث صورت و مادّه) کاملا متفاوت از دین مادر باشد. در صورت اوّل محصول بازسازی یک «فرقه» است (مانند فرقه تشیع یا فرقه تسنن، یا فرقه اسماعیلیه، یا فرقه زیدیه یا بسیاری از فرق کلامی یا صوفیانه در اسلام) یا یک «دین» تازه باشد (مثلا اگر تفسیر آقای دکتر سروش را بپذیریم، مثل «دین مولوی»، یا به هر حال سایر ادیانی که از دل اسلام برآمده اند.) (من در اینجا تعبیر «فرقه» یا «دین» را به همان معنایی به کار می برم که در دین شناسی به کار می رود. در این کاربرد «فرقه سازی» یا «تأسیس دین» از حیث ارزشی نه خوب است و نه بد. پس از تولد و تکوّن این فرق یا ادیان است که می توان با ملاحظه کارنامه آنها درباره شان داوری ارزشی کرد نه پیش از آن.) به نظر من پروژه فکری آقای دکتر سروش و آقای دکتر مجتهد شبستری از اصلاح فکر دینی آغاز شد، اما به پروژه بازسازی انجامید. (من در همان مقاله «سنت گرایی انتقادی» در این باره هم ملاحظات و اشاراتی را آورده ام.)
«جریان معنویت گرایی فرا-دینی» اما اصولا ملاحظه تحوّل بخشیدن در قلمرو دین را رها می کند. این امر البته لزوما به معنای بی اعتنایی یا بی حرمتی به دین نیست. به نظر من در اینجا داوری این است که ارزش اصلی و اساسی دین در عناصر معنوی ای بوده است که توسط دین عرضه می شده است. اما در روزگار ما یا اساسا «پروژه نجات» (برغم باور قائلان به اصلاح دین یا بازسازی آن) تلاشی عقیم است، یا به هر حال زیاده دشوار و کم بار. و بنابراین، در وضعیت کنونی آب معنویت از چشمه دین چندان گل آلود می تراود که شاید بهتر باشد تشنگان به سراغ سرچشمه های دیگری بروند تا همان آب را اما زلال تر بنوشند- بی آنکه لزوما آن چشمه های پیشین را گل بگیرند. بنابراین، جریان معنویت گرا ضمن احترام به گوهر دین می کوشد آن را از سرچشمه های دیگری بجوید، و به این ترتیب کار و بار تحوّل را از سطح دین به سطح معنویت برمی آورد. به بیان دیگر، این جریان از «پروژه اصلاح یا نجات» به «پروژه عبور» می رسد.
باری، به نظر من هر سه جریان تاکنون در جامعه منشأ الهام بوده اند، و هر کدام مشتاقانی را از چشمه های خود سیراب کرده اند. تنش های اخیر هم به گمانم تلاش گاه دردآلود این سه جریان است برای آنکه بتوانند هویت متمایز خود را بهتر بفهمند و صورتبندی کنند تا در پرتو این روشنایی راه های تازه تری برای همزیستی و خدمت بیابند.