تعلیم و تربیت اخلاقی - بخش چهارم
خلاصه ی قسمت پایانی از مباحث استاد ملکیان در درسگفتار تعلیم و تربیت اخلاقی: روحیه اخلاقی دارای سه مولفه است که یکی از آنها خویشتن داری است. اینک نکاتی چند در باب خویشتن داری را بیان می کنم. اولین نکته در مورد خویشتن داری این است که می توانیم از بالا به زندگی خود نگاه کنیم و می توانیم ناظر زندگی خود باشیم.
اینکه بودا می گفت کسی که بتواند هم ناظر زندگی اش باشد هم عامل زندگی اش باشد فرزانه است و نافرزانگان کسانی اند که فقط عامل زندگی شان هستند به همین جهت است. باز به گفته بودا اگر فرد بتواند پشت پنجره بنشیند و طرز راه رفتن خود را ببیند و این طور ناظر زندگی اش باشد، زندگی فرزانه واری دارد.
خویشتن داری دوم کندی در عمل است. برای پرورش روحیه ضبط نفس به چیز دومی هم باید توجه کرد. آن عروض حالت هایی بر ما هست که حالت های منفی اند و هنگامی که به گذشته نظر می کنیم دستخوش ما می شوند. با تکیه بر حافظه به گذشته بر گردید. با مرور گذشته، معروض یک سلسله احساسات و عواطف و هیجانات قرار می گیرید که سه تای آنها شاخص تر هستند. غم، حسرت، پشیمانی. معمولا این احوال را داریم. چرا معروض این حسرتها و پشیمانی ها و غمها می شویم یکی از عللش این است که دست به کارهایی زده ایم که وقتی داشتیم آن کارها را انجام می دادیم می دانستیم نباید انجام بدهیم که به آن خطای اخلاقی می گوییم.
خیلی وقتها با مرور گذشته دستخوش حالات منفی می شوم به این دلیل که وقتی انجام میدادم گمان می کردم باید انجام میدادم و حالا می فهمم که نباید انجام می دادم. به آن خطای محاسباتی می گویند. آیا نسبت به خطاهای محاسباتی باید پشیمان شویم یا نه بحث دیگری است، اما عملا ما پشیمان می شویم. در خطای محاسباتی چه چیزی ما را دستخوش پشیمانی می کند. به زبان ساده تر خطای محاسباتی با صواب محاسباتی فرقشان چیست. آنچه خطای محاسباتی را خطا میکند این است که آگاهی کافی نداشتم. آنوقت با معلوماتی که داشتم تصمیم درستی گرفتم اما الان معلوم میشود که معلوماتم نقصان داشته است به عبارتی هر چه آگاهی ما بیشتر شود تعداد خطاهای محاسباتی کم میشود. اگر هم که می خواهید کاری کنید این احتمال را بدهید که ممکن است خطای محاسباتی باشد. در گذشته هم یقین داشتید که باید کاری را می کردید که کردید اما بعد متوجه شدید که خطای محاسباتی است شاید عمل امروزتان هم مشمول خطای محاسباتی شود.
این قسم دوم داشتن روحیه خویشتن داری است. به صرف معلومات امروز اکتفا نکنم و این هم خویشتن داری است که از نظر بر زندگی ناشی می شود، اما نظر بر اینکه همیشه انسان آگاهی های لازم برای انجام عمل را ندارد. اگر این را تجربه کردید، الان هم همین کار را بکنید. خطاها همیشه مال گذشته نیست. اگر کسی بگوید در گذشته خطا کردم این تواضع نیست باید قبول کند که الان هم ممکن است خطا کند. به تعبیر حکیمانه ی راسل ما در اَمان نیستیم. راسل می گفت من تعجب می کنم که خیلی از آدمیان یک کار خطا را تکرار می کنند مگر خطا کم است بروید یک خطای دیگر را انجام دهید. از بس خطا زیاد هست محصور به خطاهای گذشته تان نیست، خطاهای جدید وجود دارد.
خویشتن داری سوم بی شباهت به نکته دوم نیست اما خودش مقوله ای جداست. خیلی از کنش و واکنش های ما با سایر انسانها و مخصوصا خیلی از احساس و عاطفه های منفی که در مواجهه با دیگران پیدا می کنیم ناشی از این است که گمان می کنیم دیگران، همه آنچه را من میدانم می دانند. فرض کنید من از ستم های شخص ایکس باخبرم و هرگز دست دوستی با او نمی دهم. روزی باخبر می شوم که شما دست همکاری با او داده اید شما را تخطئه میکنم و کنش و واکنشم با شما دوستانه نخواهد بود. این رفتار پیش فرضی دارد و آن اینکه گویا همه ی آنچه که من در مورد ایکس می دانم شما هم می دانستید. شتابزدگی ما در داد و ستد با دیگران چه مثبت، چه منفی، به این علت است که دیگران را دارای معلوماتی مانند معلومات خود می دانیم. ممکن است سرعت در دوستی یا دشمنی با شما نشان دهد که هر دو خطاست. نوع سوم خویشتن داری که نیاز داریم این است که باید احراز کنیم کسی که متاثر از عمل من است باید یقین کنم که به اندازه من معلومات دارد. این نکته ما را به تامل و تانی و به یک نوع خویشتن داری دعوت میکند.
فرض کنید عملی به نام A داریم که خلاف اخلاق است و انجام دادید، من احساس وعاطفه منفی نسبت به شما پیدا می کنم؛ اما اگر احتمال دوم را بدهم که به اندازه من معلومات ندارید دیگر احساس و عاطفه منفی، نسبت به شما پیدا نمی کنم. در مورد دوم احتمال میدهم که شما بعضی از معلوماتی را که من دارم ندارید پس نسبت به شما واکنش منفی نشان نمیدهم. در این مثال هر چه بیشتر شما را دارای معلومات خودم بدانم، احساس و عاطفه منفی من، نسبت به شما بیشتر می شود.
با اینکه بیشتر احتمال دارد که دنیای ذهن انسانها مثل هم نباشد. احتیاط، اقتضا می کند که احتمال اول را این بدانم که شما آنچه را که من می دانم نمی دانید. درصد اینکه شما آنچه را من می دانم ندانید بیشتر است از اینکه هر چه من می دانم شما هم بدانید. ژنتیک، محیط تعلیم و تربیت، سنخ روانی، تجارب ذهنی و سن مان مثل هم نیست که دنیای ذهنی ما یکی باشد. این تفاوت را از گذشته نیز درک می کردند تا جایی که فیلسوف مسلمان، صدرای شیرازی در مورد انسانها گفت "هر کدام یک نوعند اما منحصر در فرد". گربه ها همه یک نوعند و هزارتا از آنها وجود دارد. اما انسانها اگر ده تا هم باشند هر کدامشان یک نوعِ متفاوت اند و هر کدامشان یک فرد دارد. او متوجه بود که تقریبا محال است که دنیای ما انسانها عین هم باشد، زیرا پنج عاملی که شخصیت و منش ما را می سازد متفاوت است از آنچه دیگری را می سازد؛ پس احتمال دهید طرف مقابل شما چیزهایی که شما می دانید نمی داند.
به این تانی و خویشتن داریِ قسم سوم، می گوییم. در این قسم، بیشتر احتمال می دهیم که دو انسان متفاوت باشند و تفاوت احتمالش بیشتر از تشابه است.
تهیه و تنظیم: فرزانه دشتی
منبع: نیلوفر
۱
نظرات مطلب مورد نظر بسته هست