نقدی بر نظریه رویای دکتر سروش به قلم حبیب جمیل زاده
حبیب جمیل زاده: اخیراً جناب آقای دکتر سروش مطالبی تحت عنوان رؤیای رسولانه مطرح کردند که مخالفانش را خوشحال و دوستانش را بدحال و رنجور خاطر کرده است؛ چرا که بسی جای تعجب است شخصیتی بزرگ همچون ایشان که پرآوازه ترین روشنفکر ایرانی اند به معنای کلمه Intellectual که بایستی صد سال آینده درباره افکار و آثارش بحث و گفتگو کنند؛ دچار این چنین خطایی شود که نتایجی جز از دست دادن دوستان وفادار، خوشحال کردن مخالفان بنیادگرا و ایجا آشفتگی در اندیشه و ارتداد در بین جوانانی که اعتقادشان به تار مویی بسته است ندارد و همچنین هیچ حسنی برا ی ایشان نداشته...
نقدی بر نظریه رویای دکتر سروش به قلم حبیب جمیل زاده
دکترای ادبیات عرب و مدرس دانشگاه
(مقاله دریافتی)
پیشگفتار:
در قرنی بسر میبریم که شاهد بیشترین حملات به دین اسلام از جانب گروههای ملحد بطور اعم و گروههای اسلامنگر بنیادگرا بطور اخص هستیم، و اتفاقاً ضرباتی که این گروه دوم بر پیکرهی دین وارد کرده و میکنند، بسی ناجوانمردانهتر و ظالمانهترند، و متأسفانه برخی کشورهای به اصطلاح اسلامی نه فقط اجماعی برای محکومیّت این گروهها به عمل نیاوردهاند بلکه در تقویّت و همکاری با آنان گام بر میدارند و فجیعترین اعمال خشونت بار، قتل و خونریزی و اسارت و ستم بر انسانها از هیچ نوع جنایتی دریغ نکرده و نمیکنند و دردآورتر جهالت امت اسلامی و دنیای به اصطلاح متمدّن بر اتفاقاتی که پشت پرده میافتد سکوت اختیار کردهاند لذا با توجه به اینکه نگارنده فقط عضو کوچک امت اسلامی، مدرس قرآن و تاریخ ادیان که نه جویای نام و نه به دنبال نان است ضمن پذیرش این واقعیت که همه ادیان اللهی و حتی غیر اللهی برای زندگی مسالمت آمیز و متمدنانه بایستی ایدئولوژی را امری فردی دانسته که نتایج و ثمرات آن در ایجاد اخلاق بشری و رفاه زندگی انسانها قرا گیرد و اولین اقدام پرهیز از افراط و تفریط و مقدم کردن ظرف انسان و انسانیت در حیطه عمل و نه گفتار و شعار باشد. پس بیاییم با مهار کردن تعصبات اعتقادیمان دنیای زیباتری بسازیم.
طرح مسئله
تحلیلی پیرامون نظرات اخیر دکتر عبدالکریم سروش پیرامون قرآن کریم
اخیراً جناب آقای دکتر سروش مطالبی تحت عنوان رؤیای رسولانه مطرح کردند که مخالفانش را خوشحال و دوستانش را بدحال و رنجور خاطر کرده است؛ چرا که بسی جای تعجب است شخصیتی بزرگ همچون ایشان که پرآوازه ترین روشنفکر ایرانی اند به معنای کلمه Intellectual که بایستی صد سال آینده درباره افکار و آثارش بحث و گفتگو کنند؛ دچار این چنین خطایی شود که نتایجی جز از دست دادن دوستان وفادار، خوشحال کردن مخالفان بنیادگرا و ایجا آشفتگی در اندیشه و ارتداد در بین جوانانی که اعتقادشان به تار مویی بسته است ندارد و همچنین هیچ حسنی برا ی ایشان نداشته ؛ چرا که نویسنده 23 سال و آیات شیطانی و دیگران نیز غیر از مواردی که ذکر شده چه نام و نشانی برای خود بجا گذاشته اند؟ هر چند که هر کدام بایستی در زمان خود مورد تحلیل قرار گیرند شاید کسی بپرسد مقایسه این افراد مقایسه مع الفارق است. طبعاً در طرح مسئله خیر، چرا که اولین افراد در طرح رؤیا بودن قرآن کافران زمان پیامبر(ص) بودند که گفتند آنچه محمد آورده وحی نیست بلکه خوابهای آشفته است، اصلاً آن را به دروغ به خدا بسته.1 بنابراین تکرار این موضوع بعد از هزار وچهارصد و اندی سال چه توجیهی دارد؟
جناب دکترفرمودند:
1- از حضرت علی(ع) ذکر شده که رؤیای پیامبر(ص) وحی است. منظور رؤیای صادقه که شبیه وحی است و نه وحی متعارف، در حدیث پیامبر(ص) نیز آمده که رؤیای صادقه یک جزء از هفتاد جزء پیامبری است.2 یعنی در صحت رؤیا شبیه پیامبری نه خود پیامبری یا وحی معارف است.
جناب دکتر در جمله ای بیان داشته اند:
2- آشفتگی موجود در آیات قرآن نه تصرف دشمنان و نه غفلت جمع آورندگان است که علامه طباطبائی قطعا خلاف این نظر را دارند ایشان معتقد است: همانطوری که نگارش قرآن به ترتیب نزول سور نیست حتی چیدمان آیات نیز ترتیب رعایت نشده است.3 اگر حداقل تخصص در قرآن داشته باشیم این نظر را عقلاً می پذیرفتیم که تداخل موضوعات و آشفتگی آیات به هنگام جمع آوری قرآن صورت گرفته ولی چیزی از محتوا و ارزش قرآن کم نمی کند.
جناب دکتر فرمودند:
3- قرآن تجربه و تألیف محمد(ص) است. و در ادامه تجربه ای اشراقی و انفسی... که رنگ و بوی عربی و قبائلی که توصیف نعمتهای بهشتی به گونه ای که اعراب حجاز آن دوران می پسندیدند. ولی، متأسفانه نفرمودند که محمد(ص) این تجربه علمی، تاریخی، حقوقی، یا تجربه اشراقی را از کی و از کجا آموخته است؟ مبارزه طلبی قرآن از لحاظ لفظ و معنی و بلاغت چرا در سرزمینی که اوج معرفت کلامی و ادبی بوده و بارزترین شعرا و سخنوران دنیا بودند، نتوانستند همانند قرآن یا حداقل نمونه های از آنرا بیاورند که قطعاً نمونه های منکران بیشتر شبیه مزاح و تهافت و سخافت بوده است،
فرمودید:
4- که چرا قرآن محتاج تاویل و تفسیر است؟ و متشابهات که تأویلشان بر کسی آشکار نیست، ؟ چه جایی در قرآن مبین است؟ اولاً قرآن برای همه ی اهل قرآن مبین و آشکار است و بقول علامه در قرآن کریم آیاتی با این وصف که برای تشخیص مدلولش به هیچ وجه راهی نباشد سراغ نداریم.4 بنابراین در قرآن مجید آیه ای که هیچگونه دسترسی به مراد واقعیش نباشد نداریم.5 گذشته از اینکه قرآن مجید خود را با صفاتی مانند نور و هادی و بیان توصیف می کند که هرگز با گنگ بودن آیاتش از بیان مراد واقعی خود سازش ندارد.6 و باید به شکل کامل مورد مطالعه قرار گیرد وکسی که متشابه قرآن را نفهمد جاهل است ،در حیث پیامبر(ص) آمده:
« و انما نزل لیصدق بعضه بعضاً» و تفسیر قرآن اساساً منع شده و شرح و بیان جهت عموم مردم و نه خواصی همچون حضرتعالی جناب دکتر، که در حدیث پیامبر(ص) « هرکه قرآن را به رأی و نظر خود تفسیر کند جای خود را در آتش درست کند» زیرا روش قرآن با قرآن تفسیر میشود نه با رأی تفسیر کننده، ضمناً از نظر نگارنده تمام مذاهب اسلامی بحق یا باطل زائیده همین تفاسیرند و اساس بدبختی اسلام از آنجا شروع شده که مشارب تفسیری و فقهی و کلامی پدیدار گردید که یکی از معضلات لا ینحل این دین شده است، جناب دکتر فرمودند:
5- زبان پر تمثیل و پر استعاره قرآن پرده از زبان رؤیای آن بر می دارد، از حضرت عالی بسیار بعید است که موارد ذکر شده را که از اهم علوم تحصیلی است و هیچ بلیغی از راه رؤیا به بلاغت نرسیده است و نخواهد رسید،ضمنا مثالهایی که ذکر نمودید صد درصد قابل پیگیری است.
• خدا لباس گرسنگی را به آنها چشاند.
این اصطلاح در زبان رائج مکانی آن دوران توجیه پذیر ومتعارف است.
• سوره حمد متنی دو صدایی است.
از لحاظ بلاغی چنانچه ابتدای هر بسم الله مخاطب که (قل یا ایها الرسول) است مفروض و محذوف به حکم بلاغت است عقلاً محل قبول و همچنین دیگر اجرای سوره به همین منوال است لذا دو صدایی تصور شده آن رفع می گردد.
• احکام فقهی که با عدالت آدمی منافات دارد.
بریدن دست و پا و...
اولاً، احکام حقوقی و جزایی ضرورت هر جامعه است و قرآن نمونه هایی از انضباط اجتماعی را مورد مداقه قرار داده است.
• آیاتی با نظرات علمی تعارض دارند.
کجای علوم با هم تعارض نداشته، طبیعت علم تجربی همین است چون در مسیر تکامل است ناگزیر با گذشته خود تناقض دارد اما حضرتعالی تعارض را در مثالهای از لحاظ علمی آورید که امروزه علم در برابر آنها سکوت اختیار کرده و رد یا قبول نکرده است، مثل وجود شیطان یا جن، فرشته و غیره چون طبیعت علم اثبات یا رد پدیده های مادی است.
فرمودید:
6- نور بودن خدا را عین تجربه محمد(ص) بدانیم.
نور مادی است، خواه منبع نور یا پرتو آن، پس خدا نمی توند خود نور باشد، این سخن کاملاً منطقی است ولی تشبیه خدا به نور شاید بهترین تشبیه باشد چرا که نور بدون سطح معنا ندارد لذا به این دلیل خدا خواسته خود را شبیه آن بداند که برای تشبیه به قدرت لایزال خود بهترین پدیده را انتخاب کرده و سطح پذیرش آنرا دل انسان مفروض دانسته است و إلّا قطعاً« لیس کمثله شی»7
برای مقایسه خدا با پدیده های دیگر امری گنگ و نامفهوم است.
حتی وحی که باعث رؤیا پنداریش دانستید، شاید به این دلیل بوده که وحی کننده از وحی پذیرنده یکی نبوده ، و اساساً از خدا صوتی صادر نمی شود که صوت امری مادی است . مستقیماً از وجود غیر مادی ممکن نیست، این سخن نیز منطقی است، که بنظر می رسد تعابیر بکار رفته در قرآن و تفسیر مفسرین یکی از دلایل این شبه است، چرا که در چرخه ی وحی نقش واسطه کم رنگ تصوّر شده است در حالیکه در وصف فرشته وحی آمده:« و منهم أمناء علی وحیه و ألسنهٌ الی رُسُولهِ» برخی از فرشتگان امینان وحی اللهی و زبان گویای وحی برای پیامبران می باشند»8.
بدون شک وحی گفتار مستقیم خدا با پیامبران نیست و کتب آسمانی همگی ترجمه ی ملفوظ مناطق زمانی و مکانی هستند.
7- و بر خلاف حضرتعالی که قرآن را در کویری فرهنگی چون حجاز رویدن گلی چون آنرا به غایت نامحتمل و نامنتظر پنداشتید در حالی که، قرآن از لحاظ لفظ و معنی به مراتب پایین تر از سخنان سحرآمیز شاعران آن دوران است که اگر مطالعه ی سطحی و غیر تخصصی هم به ادبیات آن دوره بدون توجه به انتحال دانستن شعر داشته باشیم به قرآن نگاهی متفاوت خواهیم داشت و مفهوم« عربی مبین» را بهتر درک خواهیم کرد ، مخصوصاً که نیازش به تأویل و تفسیر و محکمات و متشابهات برطرف خواهد شد ضمناً قرآن را اگر با« وما ارسلناک إلاّ کافة للناس»9 بنگریم ساده تر و روشن تر و بی تکلف تر خواهیم دید و به مغالطه نخواهیم افتاد، که متأسفانه هر زمان و مکانی از دوست و دشمن تشکیک، جسارت، شبه افکنی و طرح سؤال نه به قرض فهم بلکه به نیت چالش و ایجا آشفتگی و ارتداد پنهان حتی در معتقدان گناهی نا بخشودنی است . و اصرار حضرتعالی در جوابهای بعدی که امیدوارم در جهت روشنگری و دوری از قشریگری باشد، که چنانچه براساس اقناع و نگاهی علمی و منطقی ارائه شود چه بسا بسیار راهگشا و زیباست.
والسّلام علی من اتبع الهدی
خرداد ماه 1395 حبیب جمیل زاده
منابع
1- قرآن کریم، سوره انبیاء، آیه5
2- حدیث پیامبر(ص) معجم الکبیر للطبرانی ج 9 عمر-عبدالله بن مسعود ص 247؛ www.hadithlib.com
3- علامه طباطبایی( قرآن در اسلام)، ص142
4- ــــــــــــــ ( قرآن در اسلام)، ص 41
5- ــــــــــــــ ( قرآن در اسلام)، ص 44
6- ــــــــــــــ ( قرآن در اسلام)، ص 41
7- قرآن کریم، سوره الشوری، آیه 11
8- نهج البلاغه، خطبه اوّل« وصف ملائکه»
9- قرآن کریم، سوره سباء، آیه 28
باسلام ومهر
چنانچه خطای املایی در مقاله دیده شود
پیشاپیش پوزش می طلبم پایدار باشید
نگارنده