میزان اعتبار حکایت مسجد جمکران
ابراهیم احمدیان: امروزه که مسجد توسعه فیزیکی چشمگیری یافته و متاسفانه بنای قدیم و باصفای مسجد هم تقریبا از بین رفته، کوششهایی از سوی برخی نهادهای مذهبی و جز آن صورت گرفته است تا بر جایگاه مذهبی جمکران افزوده گردد. تبلیغات مبالغهآمیز مداحان مذهبی و گاه برخی مبلغان دینی و حتی بزرگان و مشاهیر و رسانههایی مانند صدا و سیما در این باره بسیار پرحجم بوده است. ایجاد مراسم و گردهماییهای مذهبی جدید، چنانچه در چارچوب «بدعت دینی» نگنجد و مزاحمت و ضرر و زیان و بینظمی و بیانضباطی به همراه نیاورد، کار مذمومی نیست. اما یکی از شروط آن، آگاهسازی و اطلاعرسانی درست، صحیح و دور از مبالغه و بری از سخنان غیرعلمی و غیرتاریخی است. شاید از شروط دیگرش این باشد که مراسم جدیدی که بدعت نیست، مراسم و شعائر اصلی و ذاتی دین و مذهب را تحت شعاع قرار ندهد و در تبلیغ و ترویج آن چندان مبالغه نشود که اهمیت آن بیشتر از شعائر و مراسم گوهری جلوه کند. مسجد جمکران جدا از احترامی که به عنوان یک مسجد دارد، میتواند منشأ خیرات و برکاتی برای شیعیان شود؛ ولی آفاتی نیز آن را تهدید میکند. قداستسازی بیش از حد و به دور از واقعیت، یکی از این آفات است و بیگمان سودی از ناحیه آن نصیب تشیع نخواهد شد. از وظایف ما پژوهشگران و مبلغان دینی، یکی همین است که همواره مراقب پدیدههای جدید مذهبی و آیینهای دینی باشیم و با تنها وسیلهای که در اختیار داریم ـ یعنی منبر و قلم ـ از حریم دین و مذهب پاسداری کنیم و حق هر مطلب و مراسم و منسکی را همان گونه که در متون اصیل دینی و تاریخی آمده، معرفی و تبلیغ و ترویج کنیم و از زیادهروی و گزافهگویی پرهیز دهیم. شاید مختصری که در ذیل میآید، گامی در این راه باشد:آیا ماجرای حسن بن مثله جمکرانی در منابع معتبر دینی و تاریخی آمده است؟
میگویند ماجرای فرمان منسوب به امام دوازدهم(ع) خطاب به حسن بن مثله جمکرانى برای ساخت مسجد جمکران را اولین بار شیخ صدوق نقل کرده آن هم در کتابی به نام «مؤنس الحزین فی معرفة الحقّ و الیقین». این کتاب را هیچ کس ندیده و ظاهرا نسبت چنین کتابی به شیخ صدوق نادرست است. قضیه چنین است که یک متن دیگر مربوط به قرن دوازدهم قمری ادعا کرده است که چنین مطلبی در کتابی از صدوق آمده ولی محققان برآناند که صدوق چنان کتابی نداشته و هم اینک هم کتابی با نام یادشده وجود ندارد. داستان مسجد نخستین بار در بیاضى آمده که در آن ده رساله فلسفى و عرفانى و تاریخى نوشته شده است. این بیاض نوشته أبوالشرف محمد مهدى بن على نقى بن نعمت اللّه حسینى قمى متخلص به توحید، خطیب و واعظ قمی(زنده در سال 1116 قمری)، از شاگردان ابوسعید قمی است. او گفته که «من این ماجرا را در کتاب مؤنس الحزین فی معرفة الحقّ و الیقین، نوشته صدوق دیده ام.» نسبت نقل ماجرای جمکران به شیخ صدوق را خود بنده هم در خیلی جاها دیدهام از جمله در سایت خود مسجد و بعضی آقایان و بزرگان. همگی، ماجرای مسجد را از صدوق به واسطه این عالم قرن دوازدهم نقل کردهاند. آقای محمد رضا انصاری از محققین و نسخه شناسان با سابقه قم، در حاشیه کتاب «تاریخ قم»، تالیف حسن بن محمد قمى(وفات : 378 ق.)مطالب مستدلی در تضعیف نسبت این مطلب به شیخ صدوق آورده است. از جمله آن که شیخ طوسی همه آثار صدوق را ثبت و ضبط کرده حتی اگر یک ورق بوده، اما از این کتاب یاد نکرده. آقای انصاری جز این، گفته است:
«از سوى دیگر این گونه نامگذارى با سجع و قافیه به دور از شیوه نامگذارى شیخ صدوق است، و تناسبى با تألیفات او ندارد، علاوه بر آن که اساسا کتابى به این نام براى نویسنده اى- صدوق یا جز او- یاد نشده است، یعنى در تاریخ مؤلفات امامیه کتابى به این نام به نویسنده اى امامى مذهب نسبت داده نشده، از این رو با توجه به مجموعه قرائن و شواهد، به یقین مىتوان ادعا کرد، چنین کتابى هرگز نوشته نشده، و وجود ندارد، بنابراین مطالب نسبت داده شده به آن نیز همان حکم را دارد، و گذشته از تمام آنچه گفته شد، فوت شیخ صدوق رحمه اللّه در سال 381 هجری بوده، در حالى که واقعهاى که حسن بن مثله جمکرانى ادعاى وقوع آن را مىکند، در سال 393 هجری، یعنى دوازده سال پس از فوت شیخ صدوق مىباشد. و احتمال تصحیف در ضبط سال و تاریخ واقعه، بگونه اى که با دوره زندگى شیخ صدوق تناسب داشته باشد- چنانکه براى تصحیح این واقعه احتمال آن را داده اند- بر خلاف اصل است، یعنى اصل نخست صحت ضبط تاریخ است، مگر قرینه قطعیه اى بر خلاف آن یافت شود، از این رو نقل این قضیة در کتاب شیخ صدوق- بر فرض بودن چنین کتابى- نامعقول است. علاوه بر این، در هیچ یک از منابع حدیث و کتابهاى دعا و زیارتنامه هاى بقعه ها و مزارها و مساجد متبرکه، نام و یادى از این مسجد، و استحباب نماز مخصوصى در آن نشده است. این نکته از این جهت اهمیت دارد که شهر قم از دیرباز مورد توجه شیعه و امامان معصوم بوده، و همواره محل آمد و شد امامزادگان و محدثین و فقیهان قرار داشته، و در صورت صحت روایت جمکرانى، بى تردید از آن در کتابها و روایات خود یاد مىکردند، و شیعیان را به زیارت این مسجد تشویق مىکردند، (چنانکه درباره مساجدى همچون مسجد سهله و مسجد کوفه و مسجد براثا و مسجد قبا و جز اینها وجود دارد). أمّا آنچه در سالهاى أخیر به عنوان شاهدى بر سندیت و اعتبار این مسجد گفته مىشود (یعنى رفتن برخى از مراجع تقلید و علما و مقدسین به آنجا، و برخى نقل قولها از آنان) و همواره در نوشته ها بدان اشاره مىشود، اعتبار و ارزشى ندارد، زیرا أولا متعلق به نیم قرن أخیر است و از سابقه کهنى برخوردار نمىباشد، و ثانیا در صحت بسیارى از این گفته ها و نقل قولها شک و تردیدهایى وجود دارد، و خلاف آن نیز نقل شده است، و از همه مهمتر آن که روستاى جمکران و دشتها و کوهپایه هاى پیرامون آن همچون کوه دو برادران و کوه خضر، از دیرباز یکى از تفرجگاههاى مردم قم بشمار مىرفته که معمولا روزهاى تعطیل و جمعه و عید، بسیارى از مردم و علما براى تنزّه و تفرّج به این دشتها مىرفتند، و شاید در این میان در مسجد آنجا نیز نماز مىگزاردند، که این سفرها و نماز شاهدى بر صحت داستان جمکرانى نمىتواند باشد... . این حقیقت را نباید پنهان داشت که تا کنون هیچ سند صحیح و دلیل قاطعى بر اعتبار انتساب این مسجد یافت نشده است، مگر آن که کسى بر قاعده اصولى تسامح در ادله سنن اعتماد نموده، و گفته منسوب به شیخ صدوق رحمه اللّه را در حدّ روایت معتبر بداند، یا رفتار و اعتقاد فقهاى متأخر را حجت دانسته و دلیل بر اعتبار انتساب این مسجد قرار دهد.»( منبع: تاریخ قم، پاورقی ص11 تا 113. از انتشارات کتابخانه مرعشی، 1385)
مطالب کتاب تاریخ قم درباره مسجد جمکران
خیلی از آقایان مدعی شدهاند که در کتاب تاریخ قم از مسجد جمکران یاد شده ولی اگر خود به این کتاب مراجعه کنید درخواهید یافت که تمام مطلب درباره مسجدی در جمکران همان است که در زیر آمده و این مطلب ادعای آنها را ثابت نمیکند: «و هم کویند که اوّل مسجدى که بذین ناحیت بنا نهادند- پیش از آمدن عرب بذین ناحیت- مسجد قریه جمکران بود، و مردى از أهل اسلام نام او خطّاب بن أسدى - که بذین ناحیت افتاده بود- آن را بنا کرده بود، و در آن تنها نماز مىکزارد، و چون مختار بن أبى عبید ثقفى کوفه خروج کرد، و طلب قصاص خون حسین بن علىّ علیهما السّلم مىنمود، کشندگان حسین بن علىّ ازو بکریختند، و در میان ایشان بنى أسد بودند از قوم غاضریّه ، و بذینجانب افتادند بنزدیک این مرد، و پیش او اقامت کردند و ببودند.» (تاریخ قم، ص113 و 115)
سخنان شادروان علی دوانی در ردّ ماجرای مسجد جمکران
محقق گرانقدر، شادروان آقای علی دوانی، گویا از پیشقدمان انکار ماجرای حسن بن مثله بوده است. او بیش از اینها که در بالا گفتیم، در اثبات ادعای خود دلیل آورده. دوانی حتی ماجرایی را از امام خمینی نقل کرده که از ظاهر آن چنین برمیآید که ایشان به نماز مرسوم در این مسجد باور نداشته. دوانی نوشته است: «نویسنده سالها پیش یعنى سال 1361 شمسى در شرح حال حسن بن محمد قمى صاحب تاریخ قم به این واقعیت پى برد و مىخواست به مناسبت ذکر تاریخ قم بیاورد، ولى از بیم عکس العمل مدعیان و نااهلان خوددارى کردم. با این وصف بارها به بعضى از دوستان اهل علم و قلم یادآور مىشدم، و مطلب کم و بیش از قول من به دیگران هم رسیده است، از جمله روزى که با حجة الاسلام احمد صادقى اردستانى به کنگره میرزا ابو الحسن جلوه به زواره مىرفتیم و از دور مسجد جمکران را که در حال ساختمان بود، دیدیم، به ایشان هم یادآور شدم. مدتى بعد، روزى مرحوم آقا شیخ صادق خلخالى از قم تلفن کرد و گفت: "آقاى دوانى! با جمعى در منزل امام خمینى خدمت آیت اللّه پسندیده بودیم، آقاى صادقى اردستانى از قول شما راجع به مسجد جمکران مطلبى نقل کرد، دلیل شما چیست؟" گفتم: "اگر بگویم که این و آن شرح و تفصیل داده و کار به جاى باریکى مىکشد، ولى همینقدر بگویم که شیخ صدوق چنین کتابى نداشته، و در تاریخ قم هم از این موضوع چیزى نیست." مرحوم خلخالى گفت: "پس من هم بگویم که روزى با مرحوم امام خمینى از منزلشان گردشکنان به مسجد جمکران رفتیم و نماز ظهر و عصر خواندیم، ولى دیدم امام خمینى نمازى را که در آن حکایت به نقل از امام زمان سفارش شده نخواند. من گفتم آقا حال که به این مسجد آمده ایم نمازى را که امام زمان مخصوص این مسجد دانسته و سفارش کرده بخوانیم، ولى امام خمینى نخواند و فرمود: برویم."! گفتم: "اگر امام خمینى در آن باره هم تتبع نکرده باشد، اینقدر مىدانسته که اگر شیخ صدوق از آن موضوع خبر داده بود، در زمان خودش باید این محل مورد توجه خاص خواص و عوام باشد، نه اینکه بعد از هزار سال آوازه آن جهانگیر شود!" (تاریخ قم ناصر الشریعه، ص30 به بعد.)
منبع دین آنلاین